تاثیرات رسانه بزرگ تلویزیون بر دوزبانگی کودکان
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، کودک نوپایی را تصور کنید که چشم به تلویزیون دوخته است و سعی دارد با اداها و زبان کودکانه آنچه میبیند و میشنود را تکرار کند. او در چنین وضعیتی در حال یادگیری زبان است و حتی با تلویزیون گفتگو میکند.
ظهور برنامههای کودک دوزبانه محور در تلویزیون ناشی از این باور کارشناسان بود که تلویزیون میتواند در نقش ابزاری آموزشی و بسیار مؤثر برای انتقال اطلاعات و دانش به ذهن کودکان دوزبانه ایفای نقش کند و به تبع آن رشد و توسعه دایره لغات نیز اتفاق بیفتد. برنامههای بسیاری ساخته شدند و به آموزش مستقیم کودکان دوزبانه پرداختند و سعی کردند با آنان کانال ارتباطی برقرار کنند. این مقاله تلاش دارد به تأثیر برنامههای تلویزیونی و رسانههای تصویری در رشد و توسعه زبان کودکان بپردازد و این نظریه را بررسی کند که آیا برنامههای آموزشی تلویزیونی منتهی به یادگیری واژگان توسط بچهها خواهد شد؟ نقش والدین در این فرایند چه میتواند باشد؟ این مقاله میتواند با اطلاعات مفید خود اهمیت نقش رسانهها در آموزش فرزندان را به والدین منتقل و به آنها کمک کند تا فواید برنامههای آموزشی را بهتر درک کنند.
همچنین بر حضور والدین در کنار کودک دوزبانه هنگام تماشای برنامه تلویزیونی و تعامل والدین با کودکشان در ایجاد بستری برای گفتگو در خصوص محتوای برنامه مشاهده شده تأکید دارد و معتقد است این تعامل موجب افزایش فهم و درک بهتر یک برنامه توسط کودک دوزبانه میشود. درک این موضوع که رسانه ابزاری برای انتقال پیام به تعداد زیادی مخاطب است برای والدین بسیار مهم است، فرد باید به آن نگاه جدی داشته باشد و لازم است والدین هنگامی که نوبت به انتخاب محتوای نمایشها و تعیین محدودیت زمانی برای تماشای تلویزیون میرسد، گزینشی عمل کنند. بدیهی است تلویزیون و سایر رسانههای تصویری به یک واقعیت زندگی امروزی تبدیل شدهاند، لذا استفاده از آنها به عنوان یک ابزار پشتیبان و کمک آموزشی برای کودکان دوزبانه زیر نظر والدین کاملاً معقول و منطقی خواهد بود. حضور مستقیم والدین هنگام تماشای این برنامهها همراه با فرزندانشان ضرورت دارد، زیرا میزان یادگیری زبان از برنامههای تلویزیونی کودکمحور را در کودکان افزایش میدهد.
فراگیری زبان در دوسوی تلویزیون و اطرافیان
کودکان دوزبانه خودبهخود و به تدریج توانایی استفاده از زبان را در محیط طبیعی و در تعامل با دیگران پیدا میکنند. علاوه بر اعضای خانواده، کودک دوزبانه همچنین با استفاده از رسانههای تصویری در معرض یادگیری زبان قرار میگیرد. یادگیری زودهنگام زبان از هر دو جنبه مهارت زبانی شنیداری و گفتاری برای کودکان بسیار مهم است. فراگیری زبان در معرض عوامل محیطی فرایندی است که در این مرحله از زندگی انسان اتفاق میافتد؛ به عبارت دیگر زمانی است که مهارت تکلم به صورت ناخودآگاه به ذهن کودک وارد میشود، تعامل با سایر افراد نیز در تجارب روزانه کودک دوزبانه یک عامل اساسی جهت تحقق فراگیری زبان است. کودکان تا حد زیادی از عوامل حاضر در محیط پیرامونشان اثر میپذیرند؛ عواملی مانند والدین، خواهر، برادر و همسالان خود. با این حال رسانهها نیز به بخشی از محیط پیرامون کودک تبدیل شدهاند و تأثیر آنها انکارناپذیر است. در سال 2009 چند پژوهشگر مشاهده کردند زمانی کودکان میتوانند واژگان را از مشاهده رسانههای تصویری بهصورت مؤثر بیاموزند که همراه با تعامل اجتماعی زنده از سوی اطرافیانشان هم باشند.
همچنین نتیجه گرفتند کودکان نوپا میتوانند واژگان جدید را به تنهایی از طریق رسانه تصویری یاد بگیرند؛ البته کودکانی نیز بودند که هم به بزرگسالان در تلویزیون و هم در محیط پیرامونشان پاسخ و توجه بهتری نشان میدادند. دانشمندان در سال 2007 نظریه دادند که کودکان دوزبانه میتوانند واژگان جدید را از طریق برخی برنامههای تعاملی کودکان از تلویزیون بیاموزند. از این رو، تعامل رسانه با کودک و تعامل اطرافیان با کودک نقش مهمی در فراگیری زبان دارد.
زبان کاملاً یک پدیده اجتماعی است. کودک دوزبانه میتواند با استفاده از رسانههای تصویری در معرض آموزش زبان قرار بگیرد، اما بدون تعامل و بدون استفاده از زبان در زندگی روزمره خود برای بیان منظورهایش نمیتواند مهارت زبانی را فرابگیرد.
کودک و یادگیری زبان اجتماع
کودکان میتوانند زبان را از طریق تعامل اجتماعی بیاموزند مثلاً میفهمند منظور از «می توانی در را برایم باز کنی؟» نوعی درخواست کمک است، نه پرسیدن در مورد تواناییهای ما برای بازکردن در (!) به گفته محققان رفتارشناسی، زبان یک رفتار کلامی است. رفتارشناسان رویکرد تجربی بچهها را دنبال کردند و تصور میکنند ذهن مانند یک تخته سنگ تو خالی است که برداشتهای ما از دنیای بیرون آن را پر میکند، بنابراین هر فرد متناسب با محیط خود شکل میگیرد. «نوام چامسکی» زبانشناس معروف معتقد بود فرهنگ انسانی با مختصات جغرافیایی یا محیطی تعیین میشود و رشد زبان چیزی نیست جز تقلید کودک از محیطش. البته غیر از تأثیر محیطی، عامل مؤثر دیگری نیز در فراگیری زبان کودک تشخیص داده شد. در واقع یک ارگان زبانی در مغز وجود دارد که رشد میکند و به بلوغ میرسد و سپس در حدود 12 سالگی شروع به پژمرده شدن و از بین رفتن میکند. از این رو این دوره در آموختن زبان بسیار حیاتی است است. مهمتر از همه، سالهای ابتدایی زندگی انسان برای رسیدن به سطحی از پیشرفت در توانایی زبانی اهمیت ویژهای دارد و از این رو، این دوره یادگیری اولیه در فرایند کسب مهارتهای زبانی نقش اساسی دارد.